*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

هراس و ترس از ازدواج...

"کسی که چرایی زندگی را یافته است:می تواند با چگونگی آن بسازد"


شاید بسیاری از شما هم در اطرافیانتان افردای را دیده اید که هرگز فکر ازدواج را در سر نمی پروانند. و با تکیه بر استدلال ها و دلایل منطقی خودشان مانند:(همه افراد چه دختر و پسر ناپاک هستند.... دنیا پر از خیانت است...امکانات نیست....و..)از این امر طفره می روند.


آیا واقعا آنان به ازدواج میلی ندارند؟؟؟

آیا آنان راهی برای ارضا نیازهایشان پیدا می کنند؟؟

اصلا دلیل این همه دلزدگی از ازدواج چیست؟؟


من قصد دارم یکی از عوامل هم و پیش زمینه ای که دال بر عدم انگیزه بری ازدواج کردن هست را بیان کنم.


""هراس"">>یکی از ویژگی های هراس(مانند::هراس از ارتفاع..از موقعیت..از شلوغی..از ازدواج) آن است که فرد از هر چه ترس و وحشت داشته باشد بر سرش می آید و خواهد آمد.


بنابراین کسانی که از "ازدواج" هراس دارند ناخودآگاه و ناخواسته محیط و موقعیتی را فراهم می کنند تا آن ترس و هراس عملی شود و خود را بروز دهد...که واقع از آن چیزی که ترس داشتند مانند: عدم موفقیت در ازدواج" برسرشان خواهد آمد.

حال بحث اصلی ما هم بر سر این موضوع است که چرا باید افراد پیش زمینه یا در واقع اظطراب پیشین را برای خود فراهم نموده و زندگی خود را با افکار منفی نابود سازنند.


کسانی که با دیدی منفی و بدبینانه بر مقوله ازدواج می نگرند و همواره سوالات تخریب کننده نظیر""از کجا معلوم همسرم آینده ام با کسی ارتباط نداشته؟؟ چگونه بفهمم او به من دروغ نخواهد گفت؟؟""" را مطرح می سازنند همواره از از انرژی درونی ناآگاه و بی خبرند و آنهم انرژی توان و تصمیم گیری خویشتن است.


اولین گام عدم هراس از موقعیت و تکیه بر توان خویشتن است:: که با توجه به موارد زیر حاصل می شود:

1>


1>خودآگاهی و تکیه بر خویشتن

2>باور به این نکته که هر کس مسئول اعمال خویشتن است

3>آزادی انتخاب

4>برعهده گرفتن مسئولیت زندگی خویشتن و تلاش برای برقراری آن

5>معطوف ساختن انگیزه و دید خود نسبت به آینده و عدم اصرارورزی بیش ازحد برای تجزیه و تحلیل مسائل حال.


اکنون می خواهم با دید بسیار متفاوتی بر ماجرا نگاه کنم...بر فرض تمام گفته ها و استدلال های افرادی که دید منفی نسبت به ازدواج دارند صحیح باشد.

من در این فرضیه بدترین حالت را برای ازدواج آن فرد تصور می کنم یعنی "فرد بعد از ازدواج متوجه شود که همسرش به او خیانت می کند""


حال این فرد چکار باید بکند؟؟

بسیار روشن است که او از این مسئله بسیار ناراحت و پریشان است و از تصمیم خود مبنی بر ازدواج کردن. اما در این حالت توصیه می شود بجای تمرکز بر انتقام گرفتن و ترک همسر....در کنار او بوده و همواره او را حمایت کرد.

یکی از اطرافیانم تعریف میکرد که:::من بسیار به همسرم علاقه مند بودم و هر کاری را برای خوشنودی او انجام می دادم تا اینکه بعد از دوسال از سپری شدن زندگی مشترک فهمیدم همسرم به یک دختر علاقه مند شده است...او می گفت::من شک کرده بودم که همسرم با کسی رابطه دارد اما مطوئن نبودم تا روزی که خود پیشم آمد و گفت:: به دختری علاقه مند شده و دیگر نمی خواهد با من زندگی کند.

او می گوید::انکار آب سردی را روی سرم ریخته باشند...ولی اصلا حرفی نزدم و سکوت کردم و به همسرم گفتم نیاز به فکر کردن دارم.

او می گوید::برخلاف همه بنده همسرم را ترک نکردم ..حتی پیگیر ماجرای عاشقی او هم شدم و به دیدار دختری که همسرم عاشق او شده بود رفتم.تا ببینم ماجرا از چه قرار است. با صحبت هایی که داشتیم متوجه شدم همسرم تنها عاشق ظاهر او شده است و در واقع عشق.. عشق کوری است.

او می گوید::در این مدت سعی کردم به سخنان همسرم گوش فرا دهم و او را درک کنم و دلیل عاشق شدنش را پرسیدم و او همواره با لحنی زیبا از دختر تعریف میکرد و من هم گوش می دادم.

او می گوید::همیشه با همسرم درباره ان دختر و ویژگی های او حرف می زدیم و همواره با ارضا نیاز روحی و جسمی همسرم را ارام می کردم ..

او می گوید::روزها گذشت و همسرم که تازه متوجه محبت های من شده بود و اینکه بدلیل همدلی من با او خود متوجه شده بود که دلیلی برای عاشق شدنش وجود ندارد جز یک لذت جویی.....دوباره با زندگیش برگشت و آن لحظه که همسرم به من گفت:: آغوش گرمت و صبرت را هرگز فراموش نخواهم کرد...بزرگترین آرزوی یک زن یعنی من بود.


دوستان ماجرای که تعریف کردم از شهامت و صبر  یک زن سخن می گوید و هوشیاری او.

در این ماجرا...خانوم برای شوهرش همسری نکرده بود بلکه برای او مادری بود که به دردل هایش گوش فرا می داد و با او گریه می کرد و همواره با لبخندش دلشاد بود.او هرگز همسرش را بدلیل اشتباه ترک نکرد و همکنون زندگی بسیار لذت بخشی دارند.


آری عزیزان....رابطه عاطفی بعد از ازدواج به ندرت در افراد نهادینه و همیشگی می شود و تنها مدتی فروکش خواهد کرد به شرطی که همسرتان را تنها نگذارید.


یاد جمله ""نیچه""افتادم که می گفت:

""کسی که چرایی زندگی را یافته است. می تواند با چگونگی آن بسازد"""