4) پیدا شدن سوءظن
گاه
وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر
پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه
نمایند.
5) عدم ارضای غرایز
یکی
از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در
تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می
نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط
زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را
فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج کند. این مسئله در موارد چشمگیری به
بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و
باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.
6) امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر
در
چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند
که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی
بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی
همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید فرد کوچکتر را
تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر
وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت
نماید. البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند و در
مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
7) کمرویی با همسر
یکی
از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر
دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر
خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و
مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده
سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح
می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند
که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می
کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها
را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می کند. در
حالی که درد دل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از این که همسری دارد
که به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درد
دلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می
یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است.
وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت
نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی
می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم.
از وی سؤال شد : تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل
از مرگ شوهرم.
8) دادن امتیازات بیش از حد
در
این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این
که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی
بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین
امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر
قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای
ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع
یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر
انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه
حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای
ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات
تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.
9) ترس و ناامنی
در
مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این
هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
خانمی
می گفت با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به
نظر نمی رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی
فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت :
روزی که ازدواج کردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن
روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می
ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او
نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب کرده بود.
پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.
10) نتایج نامطلوب دیگر
تفاوت
سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی
زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف- احساس پشیمانی
در
غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات
فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در
اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می کند.
ب- بروز مشکلات غیر منتظره
پیدایی
مشکلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی
که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می
کرد : به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود.
او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا که او
مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن
همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد
و در واقع تو پدرم را کشتی ومن هر چه می گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی
ندارد از من نمی پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی
تا وقتی که همسرم بود ، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در
دعوا و مشاجره گرفته است.
ج- جرم زایی فرزندان
مشکل
دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود ، این است که امکان جرم زایی
در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر
دارند.
د- طلاق
معضل
دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود ،
مسئله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی
نظیر عدم درک یکدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای
غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می شوند و
طلاق که مرگ اجتماع کوچک خانواده است ، رخ می دهد.