*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

توقعات دختران پایین آمدن آمار ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج



مقاله از علی سلطانی مجد


صفحات آگهی نامه ها رو ورق میزنیم ، نیاز مند به یک خانم مسلط به تایپ ، نیازمند به یک خانمه لیسانسه برای کار در یک شرکت ، نیاز مند به یک خانم برای کار در شیرینی فروشی ، نیاز به یک خانم با روابط عمومی بالا ، نیاز به یک خانم و نیاز به یک خانم و باز نیاز به یک خانم اصلا انگار دیگه اقایان قرار نیست استخدام جایی بشند ؟ پس مدرک دانشگاهی به چه دردشون میخوره ؟ واسه متر کردن خیابانها هم که نیاز به مدرک بالا نیست هست ؟ در نتیجه ورودی آقایان به دانشگاه ها کمتر میشه اونایی هم که به دانشگاه میرن درصدیشون برای فرار موقتی از خدمت سربازی عدم پذیرفتن مسئولیت و یا در کنار جنس مخالف بودنه و بخش کمی هم به امید یافتن شغل و شرایط مناسب بعد از فارق التحصیل شدنشونه .
در عوض دختران 60 درصد ورودی دانشگاه ها را تشکیل میدهند بالا رفتن مدرک تحصیلی مساویست با بالا رفتن سطح توقعات . : من 4 سال بیخودی دانشگاه نرفتم که حالا بخوام تو خونه ظرف بشورم یا با یه ادم دیپلمه ازدواج کنم .طرفم باید مدرکش بالاتر از خودم یا حداقل هم سطح خودم باشه ، طرفم باید ماهیانه حداقل 1 میلیون درامد داشته باشه تیپ و قیافشم خوب باشه .

با هم بررسی میکنیم
یک دختر 23 ساله در شرایطی که امادگی کامل برای ازدواج داره معیارهای او : طرفم تحصیل کرده - شاغل - درامد خوب - اخلاق خوب - خوش تیپ - خوش قیافه و ...
یک پسر 23 ساله که از نعمت پدر مایه دار محروم باشه : اگر سال اول دانشگاه قبول شده باشه و عقب نیفتاده باشه در 22 سالگی دارای مدرک کارشناسی اگر قصد ادامه تحصیل نداشته باشه 6 ماه باید در نوبت خدمت نظام وظیفه قرار بگیره تا بعد از 6 ماه تازه نوبت اعزام وی به دوره آموزشی فرا برسد اگر جزء سهمیه ها نباشد 21 ماه خدمت سربازی وی زمان میبرد ، که با اون 6 ماه زمان انتظار قبل از اعزام 27 ماه خوشبین باشیم 3 ماهم تخفیف میدیم 24 ماه اقا الان 24 سالشه و میخواد وارد بازار کار بشه اگر پارتی نداشته باشه باید به سراغ نیازمندیها بره و دنبال کار باشه اونم نیازمندیهایی که همه پر شده از جذب نیروی خانم حدود 4 ماه شاید طول بکشه تا کار مناسب پیدا بشه تازه استخدام قرار دادی که معلوم نیست بعد از 6 ماه یا یکسال قرار داد تمدید می شود یا نمی شود تقریبا باید 4 یا 5 سالی کارکنه قید همه چیز رو بزنه تابه ثبات مالی برسه یه پس اندازی جمع کنه پس در بهترین شرایط و بدون وقفه یک پسر لیسانسه دارای شغل و سربازی رفته حدودا 30 سال سن داره .باز هم خوشبین میشیم و 2 سال تخفیف میدیم 28 سال . باید به دنبال اجاره مسکن و تهیه خرج و مخارج مراسم باشه چون خانواده دختر خانم گفتن ما همین یه دختر رو داریم و براش کلی ارزو داریم خب شما ندارید واسه چی اومدید خواستگاری دختر ما . تازه توقعات مالی خوده اون دختر خانم بماند .
پس دختر خانمها و خانواده آنها در صورتی که توقعاتشون بالا باشد تقریبا باید منتظر یک آقای 40 ساله باشند که همه شرایط مورد نظر را داشته باشد یا اینکه سایر موقعیتها را به امید خواستگار بهتر از دست بدهند . و سن دخترا بالا تر رود و انتخابهایش محدود تر شود . برای همین است که که پسران نباید نگران باشند چون حتی اگر 40 سالشونم باشه با طرز فکر ی که درجامعه حاکم است میتوانند با یک دختر 20 ساله ازدواج کنند و جای نگرانی نیست و بالعکس اینجا دختران متضرر می شوند و این واقعیت جامعه کنونی میباشد .

توصیه می شود ملاک سواد یک فرد را مدرک دانشگاهی قرار ندهید - توصیه می شود قبل از بررسی مسائل ظاهری شخصیت فردی طرف را ارزیابی کنید . پول دار بودن درامد بالا داشتن لازمه یک زندگی ایده ال است اما همه زندگی را شامل نمی شود میتوان گام به گام در زمینه مادیات پیشرفت کرد . صورت قشنگ و جذاب اندامی ورزیده و تیپ مناسب داشتن خیلی خوبه اما مرد بودن بهتر است . هیچ کس کامل نیست بهتره رویایی فکر نکنید .

پنج کاری که زنها انجام می‌دهند که باعث فرار مردها می‌شود!

زن‌ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی کارهایی را انجام می‌دهند که باعث فراری دادن مرد‌ها میشوند.


برای دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی آن کلیک کنید. اندازه واقعی: 466 * 576
[تصویر: 1263826792_19427_fa823a00cd.jpg]



این پنج مورد از موارد مهم برای این امر به شمار می‌رود زن‌ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی کارهایی را انجام می‌دهند که باعث فراری دادن مرد‌ها میشوند. این پنج مورد از موارد مهم برای این امر به شمار می‌رود.


اعتماد به نفس پایین

زنهایی که اعتماد به نفس پایین دارند مرد‌ها را فراری می‌دهند. مرد‌ها جذب زنهایی که مشکلات زیادی دارند نمی‌شوند. مرد‌ها علاقه دارند در اطراف زنهایی باشند که کمترین دردسر را درست می‌کنند. مردها دوست ندارند در کنار کسی باشند که مدام در حال گریه کردن است. همچنین متنفرند در کنار زنانی باشند که مدام دیگران را برای اشتباهات سرزنش می‌کنند به جای آنکه در صدد رفع آن مشکل بر می‌آیند.

کنترل کردن

مردها زنهایی را که می‌خواهند مرد را کنترل کنند دوست ندارند. زنهایی که آنها را یاد غر غر کردن‌های مادرشان می‌اندازد. زنهای کنترل کننده تاثیری بر روی مردان ندارند. مردهایی که کنترل می‌شوند پشت سر زنانشان دروغ می‌گویند و دزدکی همه کاری انجام می‌دهند. این امکان را به او می‌دهید تا زمان کمتری را با شما بگذراند. زن‌های کنترل کننده مسئله عدم امنیت و اخبار‌های نا درستی را برای مردان ایجاد می‌کنند. مرد‌ها هرگز با زنانی که آنها را کنترل می‌کنند نمی‌مانند اهمیتی ندارد که شما چقدر خوب و خوشگل هستید. زنها نباید مرد‌ها را به مانند بچه‌ها بزرگ کنند.


آویزان بودن

هیچکس دوست ندارد در اطراف زنی باشد که مثل چسب به او چسبیده است، هیچکس دوست ندارد با کسی قرار بگذارد که او را یاد بچه‌ها می‌اندازد. مردها دوست ندارند اطراف زنی باشند که نیاز به توجه دارد. چسبیدن به مردها کاملا آنها را دفع می‌کند. مردها دوست دارند که هر چند گاهی با دوستانشان بیرون بروند بدون اینکه زنی مزاحم آنها باشد.




فرار کردن به خانه مادرتان

مردها از زنهایی که در شرایط سخت به مادرشان رجوع می‌کنند تا مشکلشان را برایشان حل کند، فرار می‌کنند

ارزش لحـــظـــــــــات ......

ارزش لحـــظـــــــــات

[تصویر: 1262375656_5521_1e9794431b.jpg]

تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86هزار و 400 تومان به حساب شما واریز می شود و تا آخر شب فرصت دارید

همه پولها را خرج کنید ،‌چون آخر وقت حساب خود به خود خالی می شود .

در این صورت شما چه خواهید کرد ؟

البته که سعی می کنید تا آخرین ریال را خرج کنید !


هر کدام از ما چنین بانکی داریم : بانک زمان



هر روز صبح ،‌در بانک شما 86400 ثانیه اعتبار ریخته می شود و آخر شب این اعتبار به پایان می رسد .

[تصویر: BIG_CLOCK_ARI_1.JPG]

هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود .
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده ،‌می داند .
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به دنیا آورده ،‌می داند .
ارزش یک هفته را سر دبیر یک هفته نامه می داند .
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد ،‌
ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جامانده ،‌
و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده ،‌می داند .
هر لحظه گنج بزرگی است ،‌گنجتان را مفت از دست ندهید .
باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمی ماند .
دیروز به تاریخ پیوست .
فردا معماست .
و امروز هدیه است .

از تربیت بیش از حد بپرهیزید

فرزندان از مشارکت شما در زندگی شان بهره مند می شوند اما گاهی اوقات ممکن است یک چیز خوب بیش از حد زیاد باشد. مشارکت شما نباید آنقدر زیاد باشد که رشد روانی او را سرکوب کند.
مشارکت کنید اما مزاحمت ایجاد نکنید
ایجاد مزاحمت بعضی والدین از نیاز بسیار شدید کنترل کردن سرچشمه می گیرد، اما اکثر والدین مزاحم در واقع نیت خوب دارند. می خواهند از فرزندشان در مقابل آسیب، شکست و طرد شدن حمایت کنند. می خواهند هر کاری که می توانند برای ارتقای سطح سلامت، خوشبختی و موفقیت فرزندشان بکنند. هیچ پدر و مادری خلاف این را نمی خواهد اما ممکن است در این کار تندروی کنند.بچه ها باید حس سالم استقلال را به دست آورند و مشارکت مزاحمت آمیز از طرف والدین این مسئله را مختل می کند.


به این معنی که باید یاد بگیرید چه موقع کنار بکشید، چه موقع از دور نظاره کنید، چه موقع تصمیم گیری را به او واگذار کنید، نه اینکه مسئله را خودتان به دست بگیرید و چه موقع اجازه بدهید فرزندتان کمی فضای خصوصی داشته باشد


.برای اینکه پدر یا مادر خوبی باشید باید قبول کنید که چیزهایی در زندگی فرزندتان هست که از اختیار شما خارج است. در واقع کار شما در مقام پدر یا مادر این باید باشد که همین طور که فرزندتان بزرگ و بزرگتر می شود اختیار زندگی اش را بیشتر و بیشتر به خودش واگذار کنید. این کار به معنی مشارکت کمتر نیست بلکه به معنی مشارکت به روش های دیگر است. همین طور که فرزندتان بزرگتر می شود باید به تدریج امکان گذار از مشارکت از طریق مدیریت خود به مشارکت به شکل نظارت از دور را فراهم کنید.بخشی از آنچه کودک را سالم، خوشحال و موفق می کند ایجاد حس توانایی و خودکفایی کاملا درست است که فرزندتان باید مطمئن باشد مواظبش هستید اما از طرفی باید بداند موقعیت های فراوانی هست که می تواند بدون شما از پسر آن بربیاید. اگر زندگی او را جز به جز مدیریت کنید طوری که هیچ گاه نتواند کاری را خودش انجام بدهد، نخواهد توانست به شایستگی های خود اعتماد کند.در نهایت آخرین راهی که کودک را واقعا سالم، خوشحال و موفق می کند این است که به او آزادی خطر کردن بدهید تا خودش بعضی تصمیماتش را بگیرد حتی اگر با این کار در معرض دلخوری یا ناامیدی قرار بگیرد. والدین باید مهارت ایجاد تعادل بین مشارکت و استقلال را داشته باشند.


در هر دو حالت افراطی، چه والدین بی توجه باشند و چه بیش از حد دخالت کنند، سلامت روانی بچه ها به خطر می افتد

مشارکت در مسائل مدرسه فرزند مهم است اما مثلا اگر تکالیفش را به جای او انجام بدهید یا همیشه قبل از تحویل آنها را تصحیح کنید به توانایی های خودش شک می کند و هیچ وقت نمی فهمد نمرات خوبش واقعا به خاطر کار خودش نیست.نظارت بر روابط دوستانه فرزند مهم است اما اگر مدام در روابط او با سایر بچه ها دخالت کنید تا مطمئن شوید همه چیز بدون دردسر پیش می رود، فرزندتان عصبی می شود و فکر می کند مهارت لازم برای ایجاد ارتباط و زندگی اجتماعی ندارد.پیگیری فعالیت های فرزند مهم است اما اگر مدام مسئولیت ها و پایان یافتن موعد تحویل کارهایش را یادآوری کنید، هیچ وقت یاد نمی گیرید چطور به کارهایش سر و سامان بدهد. اگر همه چیز را برای او برنامه ریزی کنید بدون اینکه به خودش اجازه بدهید حداقل بخشی از وقتش را آن طور که می خواهد بگذراند اعتمادبه نفسش را تضعیف می کنید.فهم اینکه در دنیای فرزندتان چه می گذرد مهم است اما لازم نیست جزئیات هر تلفن یا مکالمه او را با دوستش بدانید. برای اینکه احساس بزرگ شدن بکند باید در دنیای خودش چیزی فقط مخصوص خودش داشته باشد.مسئله خصوصی داشتن با دزدکی کار کردن فرق دارد.


وقتی فهمیدید که مشارکت شما مناسب است یا بیش از حد، خوب است این سه سئوال را از خود بپرسید:

۱ آیا فرزند من توانایی برخورد با این وضعیت را دارد یا می تواند خودش چنین تصمیمی بگیرد مسئله را از چشم انداز مرحله رشد فرزندتان بررسی کنید. جوان می تواند مسائل بیشتری را نسبت به یک نوجوان برعهده بگیرد و نوجوان هم بیشتر از کودک. البته بچه ها حتی در سنین مشابه با هم فرق می کنند پس قوت ها و ضعف های فرزندتان را در نظر بگیرید. بعضی بچه های هشت ساله می توانند با موفقیت دعوایشان با سایر بچه ها را حل وفصل کنند در حالی که بعضی دیگر به کمک پدر و مادرشان نیاز دارند.
۲ اگر فرزندم با موفقیت از عهده این کار بربیاید، احساس بهتری نسبت به خودش خواهد داشت یا در نتیجه این عمل چیز مهمی یاد می گیرد از خودتان درباره منافع مشارکت نکردنتان سئوال کنید. گاهی اوقات والدین فقط به نکات منفی احتمالی فکر می کنند. شما می دانید چطور باید شغلی تابستانی پیدا کنید، باید چه کارهایی بکنید و چگونه قرار مصاحبه را بگذارید اما فرزندتان باید این کار را خودش یاد بگیرد و اگر همیشه شما این کار را انجام بدهید یاد نمی گیرد.
۳ اگر فرزندم اشتباه کند پیامد آن طوری هست که خودم و او بتوانیم در درازمدت با آن بسازیم هر چیز کوچکی را فاجعه بالقوه تصور نکنید اما مراقب نتیجه تصمیم گیری های نادرست باشید. مثلا لازم نیست هر بار که فرزندتان امتحان دارد به او یادآوری کنید که درس بخواند. اما خوب است که مراقب باشید شب قبل از امتحان نهایی خوب بخوابد. اجازه بدهید از اشتباهاتش پند بگیرد البته تا وقتی که اشتباهات او پیامدهای وخیم نداشته باشد.


اگر در موقعیت های بسیاری پاسخ شما به این سه سئوال مثبت است اما باز هم نمی توانید جلوی دخالت خود را بگیرید، احتمالا پدر یا مادر مزاحمی هستید.
من طرفدار رویکرد پرورشی «مدرسه های سخت گیر» نیستم. هیچ مدرک و سندی نیست که نشان بدهد بچه هایی که ضربه می خورند قوی تر می شوند، وقتی طرد می شوند شخصیت شان رشد می کند یا از شکست سود می برند. در کل درد، اندوه و ناامیدی برای بچه ها سودمند نیست.

________________________
http://www.tafrihi.com/family/10.htm


نامه بسیار زیبای نادر ابراهیمی به همسرش










همسفر!
در این راه طولانی که ما بی‌خبریم
و چون باد می‌گذرد
بگذار خرده اختلاف‌هایمان با هم باقی بماند
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویاهامان یکی.
هم‌سفر بودن و هم‌هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است




عزیز من!
دو نفر که عاشق‌اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست .
من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.




عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد .
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید .
بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .
اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .
سخن از ذره ذره واقعیت‌ها و حقیقت‌های عینی و جاری زندگی است.


بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم .
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.
بیا حتی اختلاف‌های اساسی و اصولی زندگی‌مان را، در بسیاری زمینه‌ها، تا آنجا که حس می‌کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می‌بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.
من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم.
بی‌آن‌که قصد تحقیر هم را داشته باشیم .
عزیز من! بیا متفاوت باشیم.