*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

فرزندان خانه‌دار، والدین نگران




والدین شاغل برای بزرگ کردن فرزندانشان دغدغه‌های بسیاری دارند. یکی از این دغدغه‌ها تنها ماندن بچه‌ها در خانه است. البته ممکن است مادرانی هم که شاغل نیستند در شرایطی، بخواهند فرزندشان را در خانه تنها بگذارند. در این بین بعضی از والدین که دل نترسی دارند، به راحتی و بدون دلهره فرزندشان را حتی در سنین خیلی پایین، در خانه تنها می‌گذارند و بعضی دیگر بسیار محتاطند و حتی وقتی فرزند نوجوانشان در خانه تنها بماند، مضطرب و نگران می‌شوند.

راستی آیا تنها گذاشتن بچه‌ها در خانه کار درستی است؟ برای این‌که بچه‌ها را تنها بگذاریم باید چه آموزش‌هایی به آنها بدهیم؟ پرسش‌هایی نظیر آنچه مطرح شد در این زمینه وجود دارد که جوابگویی به آنها برای راحت‌تر تصمیم گرفتن درباره تنها ماندن فرزندانمان در خانه به ما کمک می‌کند. برای پاسخگویی به این سوالات که ذهن بسیاری از والدین را به خود مشغول کرده، به سراغ دکتر غزال زاهد، روانپزشک و فوق‌تخصص روان‌شناسی کودک و نوجوان و خانواده درمانگر رفتیم و سوالات‌مان را از او پرسیدیم.

کودکان تنها در خانه

شاید برای همه سوال باشد که کودکان را از چه سنی به بعد می‌توان در خانه تنها گذاشت. بعضی از کارشناسان معتقدند که در سنین ۸ تا ۱۰ سال و در واقع دوران آخر دبستان، می‌توان کودکان را در خانه تنها گذاشت. دکتر زاهد می‌گوید که نمی‌توان تنها به این محدوده سنی بسنده کرد. میزان بالیدگی و رشد شناختی و عقلی و اجتماعی و شرایط محیطی و تجارب قبلی کودک و وجود یا عدم وجود مشکلات جسمی یا روان‌شناختی قبلی یا فعلی در فرزندمان در این تصمیم‌گیری نقش دارد. کودکی که در زمینه مقابله با اتفاقات آموزش ندیده، کودکی که هنوز خطر را نمی‌شناسد و دست به کارهای خطرناک می‌زند، کودکی که از تاریکی، تنها ماندن یا حبس شدن می‌ترسد، کودکی که مسائل امنیتی را یاد نگرفته یا کودکانی که ناتوانی جسمی خاصی دارند را نمی‌توان در خانه تنها گذاشت حتی اگر ۸ یا ۱۰ سال به بالا باشند. زاهد در مورد تنها ماندن بچه‌ها در خانه هنگام شب هشدار داد که در موارد ترس از تاریکی و تنهایی در کودکان و عدم امکان تماس با والدین و نبود جایی که کودک بتواند کمک بطلبد و نیز ناامنی خانه و در معرض دزدی بودن، باید در مورد تنها گذاشتن کودک هنگام شب تجدید نظر جدی کرد. همچنین، وقتی کودکان خوابند، خانه را به امید این‌که تا برگردید بیدار نمی‌شوند ترک نکنید، چرا که ممکن است فرزندتان به محض این‌که شما از خانه بیرون می‌روید بیدار شود و معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد. در ضمن تنها گذاشتن خواهر و برادرها با هم، بسته به سن کودک و توانایی‌های شناختی فرزندان بزرگ‌تر و قدرت حفاظت از فرزندان کوچک‌تر و داشتن مهارت‌های لازم هنگام بروز مشکل و همچنین وجود روابط دوستانه بین خواهر و برادرها، اشکالی ندارد.

دکتر زاهد می‌گوید کودکی که می‌توانیم در خانه تنها بگذایم باید مشکلات جسمی یا روان‌شناختی قابل توجه نداشته باشد. این مشکلات هم می‌تواند مقطعی باشد و هم دائمی؛ مقطعی مثل مریضی‌هایی نظیر سرماخوردگی و تب و… یا دائمی مانند مشکلاتی مثل دیابت و… ممکن است فرزند شما از یک افسردگی یا اضطراب مقطعی در رنج باشد یا کلا یک بیماری روانشناختی ژنتیکی و دائمی داشته باشد؛ مثل بیش فعالی. این بچه‌ها نیاز به مراقبت دارند و اگر تنها باشند ممکن است مشکلی برایشان پیش بیاید. مثلا بچه‌ای که تب دارد، ممکن است بر اثر بالا رفتن تبش دچار تشنج شود؛ حتی اگر این تب در اثر یک سرماخوردگی ساده باشد.

کودکی که تنها می‌ماند، باید در حد قابل قبولی مهارت‌های زندگی و اجتماعی را کسب کرده باشد. این مهارت‌ها که در ادامه بیشتر راجع به آن صحبت می‌کنیم، مهارت‌هایی است نظیر اجتناب از غریبه‌ها و رعایت احتیاط‌های لازم برای دوری از خطر.

او باید بتواند تا اندازه‌ای موارد اورژانس را مدیریت کند. موارد اورژانس مواردی است نظیر آتش‌سوزی، ورود غریبه به خانه و…

اگر کودکی را تنها می‌گذارید، باید حس اعتماد و صمیمیت متقابلی بین کودک و والدین وجود داشته باشد. برای این‌که بتوانید فرزندتان را در خانه تنها بگذارید، باید مطمئن باشید که او توانایی تنها ماندن در خانه را دارد و او نیز باید آنقدر با شما صمیمی و رو راست باشد که با یک تعامل درست و منطقی بتواند از پس این مسوولیت بربیاید و هر اتفاقی را با شما در میان بگذارد. اگر شما به فرزند خود اعتماد نداشته باشید، هم خود آرام و قرار ندارید و هم اعتماد به نفس فرزندتان را با کنترل‌های بیش از حد و نگرانی‌های غیر منطقی از او خواهید گرفت.

برای این‌که فرزندمان را در خانه تنها بگذاریم، باید مهارت‌هایی را به او یاد بدهیم. دکتر زاهد این مهارت‌ها را این‌گونه شرح می‌دهد: «اجتناب از غریبه‌ها پای تلفن، ‌پشت در منزل و… باید به او یاد بدهیم با غریبه‌ها حرف نزند و به آنها نگوید که در خانه تنها است، مدیریت در مواقع اورژانس مثل آتش‌سوزی و زلزله و سوختگی و جراحت؛ یعنی باید به فرزند خود یاد دهیم که در مواقع خطر چگونه فرار کند یا خود را از آن مصون بدارد؛ آماده کردن یک خوراکی سالم یعنی فرزند شما باید بتواند برای خود یک غذای سالم تهیه کند مثل گرم کردن غذا یا پوست کندن میوه؛ رفت و آمد امن و سالم به این معنی که فرزند شما باید بتواند از خیابان رد شود، سوار آسانسور شود یا با احتیاط از پله‌ها بالا و پایین برود و تمام مسائلی را که مربوط به رفت آمد به تنهایی می‌شود را بتواند به درستی انجام دهد؛ آشنایی با سایر خطرات احتمالی در منزل، مثل رفتن برق، خراب شدن یک وسیله، افتادن یک چیز درون چاه و استشمام بوی گاز یا دود و… توانایی تماس با والدین در هر زمانی که احساس نیاز یا خطر کرد یعنی فرزند شما باید بتواند با تلفن کار کند و در صورت نیاز شماره شما یا جاهای دیگراز قبیل آتش‌نشانی، پلیس و همسایه مطمئن را بگیرد. این موارد را باید با تمرین‌های متوالی به فرزند خود یاد دهید و هنگاهی که خود نیز در خانه هستید از او بخواهید اینها را رعایت کند تا ببینید که یاد گرفته است یا نه. مثلا اگر در خانه اتفاقی افتاد، از او بخواهید مدیریت کند و خود تنها نظاره‌گر باشید.»

زاهد می‌افزاید که والدین معمولا به اشتباه توانمندی کودکانشان را برای مدیریت مسائل روزمره و موارد اورژانس، بیشتر از آنچه هست تخمین می‌زنند و آموزش‌های شفاهی به کودکان بدون تمرین عملی به واسطه این‌که اطمینان خاطر والدین را به اشتباه افزایش می‌دهد و نظارت آنها را کم می‌کند، می‌تواند خطرناک و ناقص باشد. از این رو همین که فرزندتان توانست مهارت‌ها را به طور شفاهی به شما بگوید کافی نیست و احتیاج دارد که در عمل نیز این توانایی را به شما نشان دهد تا از یادگیری عملی او مطمئن شوید چرا که گاهی بچه‌ها تنها لغات را حفظ می‌کنند و معنی آن را نمی‌دانند یا در معنی دچار اشتباه می‌شوند. در این صورت به توضیحات عملی شما نیاز دارند تا معنی درست آن جمله یا کلمه را بفهمند. یادتان باشد، کوچک‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین کارها هم برای کودکان نیاز به آموزش دارد، مخصوصا در مواقعی که خطری کودک را تهدید می‌کند.

ادامه مطلب ...

ازدواج دوباره با همسر سابق: چالشها و راهکارها

اگر شما و همسر سابقتان تصمیم گرفته اید که دوباره با هم زندگی کنید، سه چیز را به یاد داشته باشید:

· آمار بر ضد این تصمیم شماست

· همه چیز را نرم نرم جلو ببرید

· حتماً به مشاور خانواده مراجعه کنید و در دوره های آموزش خانواده شرکت کنید


آمار ضد ازدواج دوباره است

آمار بر علیه زن و شوهرهایی است که یکبار طلاق گرفته اند و می خواهند دوباره با هم ازدواج کنند. تقریباً بیشتر ازدواج های دوم مثل ازدواج اول به طلاق ختم می شود.

مجله روانشناسی امروز نوشته است، "تقریباً 60 درصد از ازدواج های دوباره شکست می خورد و این اتفاق حتی سریعتر از طلاق اول می افتد. بعد از گذشت متوسط 10 سال، 37 درصد از ازدواج های دوباره شکست می خورد این درحالی است که این آمار برای ازدواج اول 30 درصد است."


چطور می توانید ازدواج دومتان را به موفقیت برسانید

اگر در فکر این هستید که دوباره با همسر سابقتان ازدواج کنید، در زیر توصیه هایی برایتان آورده ایم که شانس موفقیت این ازدواج دوباره را بالا ببرید:

* دوباره برگشتن به سمت همسر سابق به خاطر فرزندانتان اصلاً ایده خوبی نیست. باید به خاطر اینکه همدیگر را دوست دارید و واقعاً می خواهید که باز با هم باشید، به سمت هم برگردید.

* اگر بچه دارید، به هیچ وجه تا مدتی اجازه ندهید که آنها متوجه شوند که شما دو نفر با هم رابطه برقرار کردید. چون امیدوار می شوند که با هم آشتی کنید و این فشار بیشتری روی شما دو نفر برای آشتی کردن وارد می کند.

* نزد یک مشاور خانواده بروید. از اشتباهات زندگی قبل درس بگیرید واگرنه با تکرار آنها دوباره رابطه تان خراب خواهد شد.

* دلیل طلاق سابقتان را پیدا کنید. اگر طلاقتان به خاطر مسائل مالی بوده اینبار حتماً درمورد مسائل مالی با هم به نتیجه برسید. اگر درمورد تربیت فرزندان بوده، این مشکل را هم با هم حل کنید. اگر به خاطر عدم وفاداری و خیانت بوده، هر دو شما باید امتحان خود را پس بدهد.

* اشتباه خود را در طلاق اول به گردن بگیرید.

* با هم در دوره های آموزش خانواده شرکت کنید.

* در تمام مسائل با هم صادق باشید. برای هم بازی درنیاورید. سعی نکنید فکر همدیگر را بخوانید. انتظارات بیجا نداشته باشید. انتظارات، امیدها و آروزهای خود را با هم مطرح کنید.

* خیلی مهم است که بفهمید ازدواج اولتان تمام شده است. اجازه ندهید کابوس آن زندگی جدیدتان را خراب کند.

* از روبه رو شدن با مشکلاتی که موجب بر هم خوردن ازدواج اولتان شدن، نترسید.

* اشتباهاتتان را تکرار نکنید. به آینده تان به هم بیندیشید.

* یادتان باشد، ساختن اعتماد دوباره زمان می برد.


ایجاد اعتماد و موفق شدن یک ازدواج بعد از طلاق نیاز به تعهد قوی به رابطه دارد. باز هم می گوییم، ازدواج دوباره با همسر سابقتان را سریع جلو نبرید. برای شناخت همدیگر وقت بگذارید.

________________astan

6 توصیه به بانوان برای برقراری یک رابطه جنسی بهتر با همسر

شاید صحبت کردن در مورد این موضوع خیلی سخت و آزاردهنده باشد و از نظر شما پرداختن به آن امری غیر ممکن . اما بهتر است حقیقت را فراموش نکنیدکه از آنجا که این موضوع نقش حیاتی و پایه درکیفیت و بقای زندگی زناشویی شما دارد ، پس بهتر است قبل از رسیدن به نقطه بحرانی و ناامید کننده بادیدی باز به این مسئله نگاه کنید و صادق باشید . همه ما دوست داریم که زندگی زناشویی ما با گذشت زمان رونق خود را حفظ کند و هر روز بیشتر از روز قبل صمیمت و محبت همسر خود را شاهد و ناظر باشیم. اما این به شرط آن است که کمی درمورد روابط خود تجدید نظر کنیم و به کیفیت آن بیاندیشیم . در ادامه بعضی از اشتباهات رایج بانوان در ارتباط زناشویی و نزدیکی با همسرانشان پرداخته می شود و راه حل و پیشنهاد مناسب ارائه می شود . امید است که بعد از خواندن مقاله و با کمی تامل و همت شاهد تغییر و رضایت بزرگ در زندگی خود باشید.

[تصویر: 06-humans-woman-man-happy-big.gif]

1- چرا شما پیشگام نمی شوید!

چرا تصور می کنید که شما در ارتباط و نزدیکی با همسرانتان تنها نقش دوم و تابع را باید بازی کنید. چرا تصور می کنید که اگر میلی وجود دارد تنها باید از طرف آنها بروز پیدا کند و شما پاسخ دهید. بسیاری از مردان تصور می کنند که این پیشگامی همیشگی از طرف آنها به این معناست که همیشه شما میل کمتری در این زمینه دارید. همین امر به مرور زمان تردید آنها را برای نزدیک شدن به شما بیشتر می کند و متعاقب آن از دریافت بزرگترین هدیه عشق محروم خواهید شد. بهتر است این مرتبه شما نیز محبت و اشتیاق خود را با پیشگام شدن در این زمینه نشان دهید. هیچ گاه تصور نکنید که ممکن است ترد شوید و یا تقاضای شما رد شود. مطمئن باشید که همسر شما به قدر کافی سورپریز و هیجان زده خواهد شد و بعلاوه خود شما تجربه ای جدید از این رابطه را لمس خواهید کرد که بی تردید جالب خواهد بود.

2- در مورد ظاهر خود نگران نباشید.

فکر کردن در مورد اینکه در طول فرآیند امیزش و نزدیکی ممکن است چگونه به نظر برسید سبب می شود که از درک و دریافت لذت آن محروم شوید. به شما توصیه می کنم که هیچ گاه در این لحظه های ناب و غیر قابل بازگشت به چربی بد فرم شکم خود فکر نکنید و یا بابت آرایش صورت خود نگرانی به دل راه ندهید.فقط روی فعالیت خود متمرکز شوید و سعی کنید لذت باید و شاید را با تمام وجود دریافت کنید. همسران شما دوست دارند که در حین نزدیکی شما خود را کاملا رها کنید. داشتن اشتیاق ، انرژی و علاقه و تفکر منعطف در این رابطه برای مردان از هر چیز دیگری ارزشمندتر است.

3- تصور نکنید که امیزش و نزدیکی برای مردان امری ساده و سطحی و بی ثبات است.

برعکس برای بسیاری از مردان آمیزش و نزدیکی فعالیت بسیار مهمی به حساب می آید، پس ارزش آن را از نظر مردان کم تصور نکنید. در حقیقت بیش از 50 % زنان و 52% از مردان بعد از یک مرتبه نزدیکی و تجربه کردن آن به فکر دوام و بقای ارتباط خود خواهند بود. پس مطمئن باشید که مردان نیز افرادی رمانتیک خواهند بود. بهتر است تا اینجا دو اشتباه بسیار رایج را مرور کنیم. اینکه مردان اصلا رمانتیک نیستند و این که زنان هیچ علاقه ای به آمیزش و نزدیکی ندارند
.

4- تصور نکنید که همیشه مردان آماده و مشتاق آمیزش هستند.

مطمئنا بسیاری از پسران نوجوان در هر زمان آماده و مشتاق آمیزش هستند ولی مردان نه.فشار ناشی از مسائل زندگی نظیر کار ، خانواده و هزینه ها سبب می شود که میل و اشتیاق آنها در کل کاهش یابد. شاید این موضوع از نظر زنان باور نکردنی باشد و این عدم علاقه گه گاه به آمیزش را امری مختص خود می دانند و این اشتباه است. مشکل بزرگ در این رابطه زمانی اهمیت می یابد که زنان تصور می کنند عدم حوصله از جانب آنها برای آمیزش موقتی است و ربطی به علاقه آنها به مردانشان ندارد و آنها همچنان مردان خود را دوست دارند ولی اگر مردی در این رابطه اظهار بی حوصلگی کند سریعا تعبیر به عدم علاقه وی می کنیم. اینکه دیگر ما را دوست ندارد . در حالیکه او فقط در حال حاضر علاقه و حوصله ای برای آمیزش و نزدیکی ندارد .
5- چرا همسرانتان را راهنمایی نمی کنید.

بهتر است بدون رودربایستی و کاملا صریح در مورد آنچه که در این رابطه دوست دارید و یا نه صحبت کنید. این بهترین راهی است که می توانیم به لذت و رضایت شاید و باید دست یابیم .هیچ مردی نمی تواند بدون راهنمایی همسر خود رضایت او را در این رابطه جلب کند.اجازه دهید که او بداند شما به چه چیز علاقه دارید.مردان خیلی دوست دارند که رضایت شما را شاهد باشند.

6- اگر به شما پیشنهاد تازه ای می دهند ناراحت نشوید.

بعد از مدتی که از ارتباط زن و مرد می گذرد این امری طبیعی است که برای ایجاد تنوع امری تازه پیشنهاد شود. این که مردان مایل به انجام کاری جدید هستند و یا تجربه ای تازه به این معنا نیست که آنها از شما و زندگی خود دیگر راضی نیستند. هرگز این پیشنهاد جدید را به خود ربط ندهید. در ثانی شما مجبور نیستید که هر آنچه که همسرتان پیشنهاد می کند بپذیرید. اگر این پیشنهاد تازه برای شما غیر معقول و غیر جالب و ناراحت کننده به نظر رسید خیلی راحت و صریح بگویید و او را متقاعد کنید.البته بهتر است کاملا صمیمانه و از روی محبت احساس خود را بیان کنید. و اگر این امر تازه تنها به دلیل تازگی برای شما چندان سهل نیست بیش از اندازه خود را درگیر آن نکنید. اجازه دهید بداند که شما به زمان بیشتری نیاز دارید.


______________
تهیه شده در گروه ترجمه سلامت نیوز

پذیرش مهریه سنگین: اثبات عشق یا اثبات حماقت

پذیرش مهریه سنگین: اثبات عشق یا اثبات حماقت

[تصویر: 1257161749_18460_69579571cb.jpg]

مهریه های سنگین نشان دهنده بی اعتمادی زن و شوهر به یکدیگر و سطح فکر پایین است. مهریه بالا می تواند به عنوان یک ابزار در دست دختران قرار بگیرد و پسران از این نظر همیشه تحت استرس و فشار باشند.

بالا بودن مبلغ مهریه و نیز پایین بودن آن موجب دردسرهایی میگردد که بیشتر موارد مربوط به بالا بودن مبلغ "مهریه" می باشد که در ذیل به اختصار به چند مورد اشاره میگردد.


1- بالا بودن میزان مهریه باعث افزایش طلاق میشود. شاید عوام براین باور باشند که بالا بودن مهریه باعث عدم طلاق از سوی مرد است اما چنین نیست زیرا با افزایش میزان مهریه زنان احساس میکنند که دارای پشتوانه محکمی هستند و برای حفظ زندگی زناشوئی از هنر زنانگی خود استفاده نکرده و آن را فراموش میکنند. لذا مردان در ضمیرناخوداگاه خویش احساس بردگی میکنند و برای رهایی از این بند به فکر چاره می افتند. و چون چاره ای پیدا نکنند بصورت ناخواسته عصبی وپرخاشگر شده و فشار وارده از سوی زن را با چندین برابر تقویت به سوی همان طرف مقابل برگشت میدهند این کنش و واکنش ها بطور مداوم تکرار شده و در اخر منجر به عدم سازش میگردد که اگر هر دو مقاومت کنند به خانواده ناهنجار مبدل میشود اما در بسیاری ازموارد زنها چون ازنظر عاطفی حساسند مقاومت خویش را از دست داده و با بخشیدن همان اهرم فشار (مهریه) خود را خلاص میکنند.یا در مواردی مردان به اصطلاح پی همه چیزرا بر تن خود مالیده و اقدام به جدایی مینمایند و تاوان اشتباه خود را با زندان و پرداخت اقساط بلند مدت میپردازند.

2- بالا بودن میزان "مهریه" باعث فساد در جامعه میگردد. که این مورد به طرق مختلف انجام میشود که به اختصار به یک مورد اشاره میشود. برخی از زنان با داشتن اهرم فشار رو به عدم تبعییت نموده و به بی بندوباری روی میاورند.

3- بالا بودن مهریه باعث افزایش توقعات میگردد.

4- بالا بودن مهریه باعث افزایش سن ازدواج و حتی کاهش ازدواج میگردد.

5- بالا بودن مهریه موجوب افسردگی و سردرگمی مرد میگردد.

خانواده ها با شعار "کی داده کی گرفته" مبالغ سرسام آوری را برای مهریه در نظر میگیرند. اما این سوال مطرح است که اگر خانواده دختر راضی نشد چه باید کرد. به نظر صاحب نظران اگر توقع خانواده دختر از دارایی پسر بیشتر باشد پسر باید قید آن دختر را بزند چون با خانواده کاملاً غیر منطقی طرف است. از طرفی در قسمت دوم بحث حمایت از زنان مطرح می باشد مطمئناً مردان دوست دارند که زنانشان در فقدان ایشان حمایت گردد و هر چه در توان دارند برای این مهم مایه می گذارند.



تصورات غلط

[تصویر: 1257162152_18460_350f079221.jpg]

1- مهریه سنگین نشانه عشق پسر به دختر است.

2- مهریه سنگین ضامن تداوم رابطه و خوشبختی دختر است.

3- مهریه سنگین نشانه عزت، حرمت و شخصیت دختر است.

4- مهریه سنگین موجب اعتماد بنفس دختر و مایه فخر و مباهات وی است.

چند نکته:

1- یکی از آمارهای مربوط به جمعیت کیفری زندان‌ها متعلق به افرادی است که به علت عدم توانایی در پرداخت مهریه و شکایت همسران خود در زندان‌ها به سر می‌برند، بدون اینکه از نظر عناصر مربوط به ارتکاب جرم واقعاً مجرم باشند.

2- بی‌سرپرست شدن خانواده، بیکار شدن یک نیرو در جامعه، گسترش ناامنی روانی و اخلاقی در جامعه و زندانیان غیر بزهکار از مهم‌ترین آسیب‌های این اقدام است.

3- تعیین مهریه سنگین نمی‌تواند ضامن خوشبختی زندگی زناشویی یک زوج شود و اگر کسی خواهان زندگی باشد، با یک سکه هم می‌تواند زندگی کند.

4- برخی موارد تعیین مهریه سنگین صرفاً به دلیل چشم و هم چشمی و رقابت با دختران دیگر فامیل یا فشار خود خانواده دختر صورت میگیرد که هیچکدام وجه عقلانی و منطقی ندارند

5- گروهى از زنان که در فکر جمع اموال از راه ازدواج و طلاق هستند، در حین خواستگارى و امثال آن چهره خوب، فهیم، عاقل و ... از خود ارائه مى‏دهند. پس از ازدواج و گرفتن مهریه، حیله‏گرى‏هاى زن شروع مى‏شود، بدسلیقگى در پذیرایى از مهمان، بدسلیقگى در چیدن اثاثیه منزل، بد اخلاقى و ... چنان مى‏کند که مرد او را طلاق دهد تا مردى دیگر و زمانى دیگر.

6- پیش از ازدواج چشمان خود را کاملاً باز کنید و با تقکر و قدرت سنجش و مشورت با دیگران آگانه انتخاب کنید و بعد از ازدواج مقداری چشمان خود را بسته نگاه دارید.


منبع : سایت مردمان

حریم خصوصی همسران زیر یک سقف

حریم خصوصی همسران زیر یک سقف

بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از احترام نگذاشتن به حریم خصوصی یکدیگر و خدشه‌دار کردن آن است.ما برای کامل‌تر شدن ازدواج می‌کنیم نه عوض شدن و تبدیل شدن به موجودی که همسرمان می‌خواهد.
زندگی مشترک به معنی به شراکت گذاشتن همه چیز با همسرمان است، اما در این بین نمی‌توان انکار کرد که هر انسانی مستقل از دیگران است، همان‌طور که کودک از والدینش یا حتی خواهر یا برادر دو قلویش مستقل است. این استقلال به معنی آن است که هر یک از ما به‌تنهایی برای خود قلمرویی داریم که مخصوص خود ماست؛ مثل افکاری که در ذهنمان می‌پرورانیم و اهداف شخصی‌مان و مجموعه رفتاری که از شخصیت ما سر می‌زند و تمام چیزهایی که ما را به خودمان می‌شناساند، در واقع خود واقعی ما که مستقل از تمام جهان اطراف ماست.

حال شاید بپرسید رابطه این استقلال و حریم خصوصی با زندگی مشترک چیست. باید گفت که بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از احترام نگذاشتن به حریم خصوصی یکدیگر و خدشه‌دار کردن آن است. می‌خواهیم با توضیح بیشتر درباره حریم خصوصی و با پیشنهاد راهکارهایی شما را در این زمینه آگاه‌تر کنیم.


هر کس صاحب حریم خود

وقتی 2 نفر با هم ازدواج می‌کنند، روی همسرشان احساس مالکیت دارند و گاهی به خودشان حق می‌دهند که در مورد همه چیز همسرشان تصمیم بگیرند. وقتی انسانی که ذاتا آزاد و مستقل است حق تصمیم‌گیری برای خود نداشته باشد و به اصطلاح حریم خصوصی برای خود قائل نباشد، 2 اتفاق ممکن است رخ دهد؛ یا از این‌که حریم خصوصی خود را از دست داده احساس بدی پیدا می‌کند که به پرخاشگری و عصبی بودن می‌انجامد، یا به شخصیتی وابسته تبدیل می‌شود که بدون همسرش نمی‌تواند هیچ کاری انجام دهد و از خود هیچ چیز ندارد.


همسران باید به حریم خصوصی هم احترام بگذارند. این به آن معنا نیست که زن و شوهر از فکر و احساس هم بی‌خبر باشند و برایشان مهم نباشد که درون همسرشان چه می‌گذرد، بلکه به آن معناست که به احساسات و افکار او احترام بگذارند و حقوق طبیعی‌اش را سلب نکنند. لحظه‌هایی که همسرتان می‌خواهد تنها باشد و در خلوت خودش باشد، فعالیت‌های مورد علاقه او که ممکن است شما اصلا به آنها علاقه نداشته باشید، حساسیت‌های رفتاری و اخلاقی‌ای که ممکن است شما به آنها حساس نباشید و... جزو حریم خصوصی هر فردی است که قابل احترام هم هست.

یادتان نرود که همسران مالک هم نیستند، بلکه شریک زندگی همدیگرند و وظیفه‌شان این است که هر کاری را با مشورت همدیگر انجام دهند،
نه این‌که صددرصد به حرف هم گوش بدهند. اگر بخواهید با فردی زندگی کنید، که مجبور باشید همان‌طور که او می‌خواهد رفتار کنید و خودتان را فراموش کنید زندگی برایتان کسالت بار خواهد شد و بعد از مدتی خسته می‌شوید و احساس می‌کنید خوشبخت نیستید. ما برای کامل‌تر شدن ازدواج می‌کنیم نه عوض شدن و تبدیل شدن به موجودی که همسرمان می‌خواهد. همه ما با مجموعه‌ای از خصوصیات مثبت و منفی وارد زندگی مشترک می‌شویم که خودمان هم بعد از مدتی می‌توانیم راجع به رفتارمان قضاوت کنیم و ببینیم که نقاط قوت و ضعفمان کجاست. همسران باید در بهتر شدن به هم کمک کنند و بهتر شدن و تکامل هیچ فردی را خسته نخواهد کرد. چیزی که همسران را از زندگی با هم خسته می‌کند، این است که خود را فراموش می‌کنند و فقط از دید همسرشان به خود نگاه می‌کنند و خودشان نیز برای حریم خصوصی خود احترام قائل نیستند. ادامه مطلب ...