*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

*‌ وبلاگ همدردی - بزرگترین مرکز مشاوره خانواده و ازدواج تحت وب *

تخصصی ترین وبلاگ در زمینه مشاوره خانواده و ازدواج

چگونه همسر آینده مان را بشناسیم؟

""ازدواج"""

ازدواج از جمله تحولات و تصمیم گیریهای مهم زندگی هر فرد است که اگر طرفین به اهمیت آن پی نبرند و ندانند که برای یک عمر زندگی مشترکشان تصمیم می گیرند، احتمال ضریب خطا و احساسی عمل کردن یا وعده های تو خالی دادن طرفین به یکدیگر افزایش می یابد.


 
در صورتی که ازدواج یک چالش است که در سایه آن زن و مرد موجب رشد یکدیگر می شوند.
بررسی ها نشان می دهد، افرادی که قبل از ازدواج به صورت منطقی و صادقانه خواسته ها و خصوصیات اخلاقی خود را برای طرف مقابل مطرح و سطح توقعات خود را از وی در زندگی مشترک به روشنی و به دور از خودخواهی یا غرور بیان کرده اند، زندگی موفق تری نسبت به افرادی دارند که لحظه ای و احساسی تصمیم به تشکیل زندگی گرفته اند.
به همین دلیل شایسته است هر فرد قبل از اینکه اقدام به انتخاب همسر کند ملاکهایی را برای خودش در نظر بگیرد. یعنی افراد علاوه بر ملاکهای جهانی از قبیل سن ازدواج، میزان تحصیلات، شغل، شخصیت، سلامت جسم و روان، هویت، اعتقادات و حتی زیبایی ظاهری (تا حدی که برایشان اهمیت دارد)، باید مواردی را در شخصیت خودشان جستجو کنند.
به عنوان مثال از خود بپرسند، از ازدواج چه انتظاری دارند؟ هدفشان از تشکیل زندگی مشترک چیست؟ و هنگامی که به جواب رسیدند همان گونه که هستند «نه آن طوری که دوست دارند باشند» خود را صادقانه به طرف مقابل معرفی و شناخت لازم را نیز از فرد مورد نظر کسب کنند. زیرا هر چه شناخت طرفین از یکدیگر بیشتر باشد، ازدواج پایدارتر و در نتیجه صمیمیت بین آنان بیشتر خواهد بود.

* انتخاببه طور حتم اولین مرحله «آشنایی» محسوب می شود، که به انتخاب منجر خواهد شد. مرحله بعدی روشن سازی نقشهاست. یعنی من چه کسی هستم؟ چه ویژگیهایی دارم؟ دوست دارم همسر آینده ام چه خصوصیاتی داشته باشد؟ چه ویژگیهایی در شخصیت من هست که دوست ندارم همسر آینده ام آنها را داشته باشد؟ و ... وقتی به پاسخ این سؤالات رسیدیم، در مرحله بعد باید ببینیم فرد مورد نظر چگونه فکر می کند و چه طرز تفکری دارد؟ تا متوجه شویم هر یک از ما موفقیت را در چه می داند و چه هدفهایی دارد و مهمتر از همه اینکه هویت هر کداممان چگونه است؟

* هویت فردی
روی هویت تأکید می کنم زیرا مهمترین عنصر شخصیتی هر فرد محسوب می شود. بنابراین، جوانان باید قبل از ازدواج به این نکته خیلی توجه کنند که طرف مقابل آنان چگونه به زندگی نگاه می کند، تا بدانند کسی که می خواهد شریک زندگیشان شود، براساس چه دیدگاهی وارد زندگی آینده اش خواهد شد.

* هویت قبل از ازدواج
به اعتقاد روان شناسان هویت افراد قبل از ازدواج به چهار گروه تقسیم می شود. نخستین گروه «هویت آدمهای پیشرفته» است، آنهایی که می دانند از زندگی چه می خواهند و هدفشان مشخص است.دومین گروه «آدمهایی که هویت زودرس دارند». یعنی زود به مسایل فلسفی، انتظاراتشان از زندگی آینده و این که دیدگاهشان نسبت به زندگی چیست می رسند.
سومین گروه، آدمهایی هستند که دارای «هویت دیررس» می باشند. یعنی افرادی که هنوز نمی دانند وقت آن رسیده که باید ازدواج کنند، چون هدف خود را از زندگی مشترک نمی دانند.
آخرین مدل هویت، «هویت آدمهای سردرگم» است. این دسته افراد نه تنها به این هویت نرسیده اند، بلکه اهمیتی هم برایشان ندارد و به دنبال دستیابی به آن هم نیستند.
با توجه به این تقسیم بندی بهترین ازدواج، ازدواج افرادی است که هر دو دارای هویت پیشرفته باشند و بدترین نوع ازدواج نیز، ازدواج افراد پیشرفته با افرادی است که هویت سردرگم دارند.
پس اگر آشنایی قبل از ازدواج با هدف و برای شناخت و پیشگیری از معضلات ازدواج باشد، با دید باز و منطقی خواهد بود. در این صورت حتی اگر این شناخت با نداشتن تفاهم مواجه شد، باز هم هیچ آسیبی به دنبال نخواهد داشت. چون دختر و پسر خود را موظف می دانند در دوران آشنایی، سؤالاتشان را به اندازه کافی و کامل مطرح کنند و خواسته های خود را به طور سالم و با صداقت عنوان کنند. از این رو علاوه بر پیشگیری از مشکلات و مسایلی که بعد از ازدواج به دوام زندگی زناشویی دامن می زند، افراد نسبت به زندگی جاذبه های بیشتری پیدا خواهند کرد. چون از آغاز زندگی شناخت لازم در مورد خصوصیات، انتظارات و نگرشهای فرد مقابل دارند، در نتیجه بهتر می توانند یکدیگر را درک کنند.

* مشخص کردن ملاکها و معیارهای ازدواج
ملاکها و معیارهای هر فرد، باورها، علایق و اندیشه های اوست. نکته قابل توجه این است که وقتی به علایق و بایدها و حتی نبایدهای خودمان فکر می کنیم، درمی یابیم که برخی از معیارهایی که ما انتخاب کرده ایم، ارزش چندانی ندارد. چون انسان در برخی از امور دچار «خطای دید» و «اشتباه شناخت» می شود و به خطای اندیشه و اشتباه کردار می افتد و به دلیل تصمیم گیری اشتباه نتیجه نادرست می گیرد.
از همین رو، جوانان می توانند در روابط خود بعد از خواستگاری در حدی که شرع به آنان اجازه می دهد از خواسته ها و انتظاراتشان در مورد همسر آینده شان صحبت کنند و از طرف مقابل نیز بخواهند به سؤالات آنها پاسخ دهد. به طوری که اسلام نیز در احکام خواستگاری برای دیدن و صحبت کردن دختر و پسر قبل از ازدواج هیچ ممانعتی وجود ندارد. البته مشروط بر اینکه با اجازه والدین به خصوص والدین دختر باشد. به این ترتیب، برای پیشگیری از معضلات اجتماعی قبل از ازدواج مانند دوستیهای خیابانی و اینترنتی و همچنین نافرجامی های بعد از ازدواج از قبیل طلاق، ازدواج مجدد و نابسامانیهای خانوادگی، لازم است علاوه بر بینش منطقی و سالم، مرحله خواستگاری و دوران بین خواستگاری و عقد را جدی بگیریم.از همین رو، به خاطر ظرافتها و حساسیتهایی که این دوران در طول زندگی زوجین دارد به چکیده ای از تجربیات افراد می پردازیم.

* نقش والدین در انتخاب همسر
اولین گام ازدواج پس از «انتخاب»، «آشنایی» است که در کشور ما تحت عنوان خواستگاری صورت می گیرد. خواستگاری مرحله ای است که فرد تصمیم برای ازدواج گرفته است و فرد مورد نظرش را نیز انتخاب کرده، ضمن اینکه با خانواده خودش نیز در این مورد به توافق رسیده است.
در اینجا لازم است تأکید کنم توافق با والدین در انتخاب و گزینش همسر بسیار حایز اهمیت است چون اگر والدین در شیوه همسر گزینی نقشی نداشته باشند، پایه های ازدواج پس از مدتی سست می شود، زیرا این پیوند بر پایه عواطف استوار بوده، نه کنش عقلانی. در نتیجه زوجین به هنگام مواجه با مشکلات دچار آشفتگی می شوند و چون از حمایت والدین یک و یا دو طرف برخوردار نیستند، زندگی شان با ناکامی مواجه می شود.
بررسی ها نشان می دهد: پسرانی که عاشق شده اند و عشقشان را به دختر مورد علاقه خود ابراز کرده اند، نه تنها انتظارات آن دختر را با بیان واژه ها و کلمات بالا برده اند، بلکه بعد از ازدواج هم نتوانسته اند آن انتظارات را برآورده کنند. بنابراین دچار تعارض شده اند. دختر نیز که به خاطر عشق آتشین آن پسر با خانواده خود مبارزه کرده و هنجارها را زیر پا گذاشته تا با پسر مورد علاقه اش ازدواج کند، به محض اینکه وارد زندگی مشترک می شود، با مسائلی نیز روبه رو خواهد شد و از آنجا که از این نقش انتظاراتی داشته ولی برآورده نشده است، نسبت به خود، همسرش و وظایف زناشویی بی اعتنا می شود و در نتیجه خانواده از کارکرد مثبت خود باز می ماند.

* دو نمونه عینی
* سعید به مهتاب فکر می کند. چقدر به او علاقه دارد. حاضر نیست به ازدواج با کسی غیر از او فکر کند، ولی در عین حال از ازدواج می ترسد. هر وقت به یاد محسن دوستش می افتد فکر می کند که او هم حتماً در عشق و ازدواج شکست خواهد خورد. محسن و نسرین با رضایت و علاقه با یکدیگر ازدواج کردند. نسرین قبل از ازدواج هیچ توقعی نداشت، اما همین که پایش در زندگی محسن باز شد و با او زیر یک سقف رفت تمام عقایدش عوض شد. او درآمد کم محسن را سرشکستگی اش می دانست و ... همین اختلافها کم کم موجب شد، محسن هم از تمام وعده هایی که به نسرین داده بود غافل شود و سعید به خوبی می دید که از عشق آتشین قبل از ازدواج حتی ذره ای هم باقی نمانده است و ...

* کورش از زندگی اش کاملاً راضی است. او می گوید: «من و همسرم قبل از ازدواج تا حدودی شناخت نسبت به هم کسب کردیم، به طوری که طی دو ماه با نظارت والدین به صورت حضوری و غیرحضوری (تلفنی) از ویژگیهای شخصیتی، انتظارات، اهداف و برنامه های خود برای زندگی آینده مان صحبت کردیم، به طوری که ما علاوه بر گفتگو با یکدیگر از طریق دوستان، محل کار و محل تحصیل و حتی اطرافیان به کسب شناخت از طرف مقابل پرداختیم و پس از آن که با هم به تفاهم رسیدیم، با دید باز و با توکل به خدا با هم ازدواج کردیم و اکنون که چند سال از زندگی مشترکمان می گذرد، از این ازدواج راضی و خشنود هستیم و به یکدیگر افتخار می کنیم.
به این ترتیب اگر در مرحله انتخاب جذابیتها، زیباییها و شرایط ظاهری شخص مورد نظر مورد قبول واقع شد، اقدام به خواستگاری می کنند و اگر آنان نیز مورد قبول واقع شدند، افراد اقدام به شناخت از یکدیگر می کنند و به طور حتم معیارهای خود را درباره طرف مقابل مورد ارزیابی دقیق تری قرار می دهند.

* ویژگیهای ارزشمند
در تحقیقی که در مورد زنان و مردان انجام شده است، ویژگیهای با اهمیتی که قبل از شناخت تأثیرگذار است. به طور معناداری به هم شبیه بوده اند و این ویژگیها عبارتند از: شخصیت سالم، صداقت، تعهد، وفاداری، خونگرمی، مهربانی، خلق و خوی شایسته، ملایمت، صبر و شکیبایی و متانت و وقار. که این فاکتورها در امر انتخاب هم برای افراد و خانواده ها بسیار حایز اهمیت است. البته با توجه به سلیقه های گوناگون باید بگوییم هر یک از این موارد طبق دیدگاه افراد مختلف تعریف متفاوتی خواهد داشت. پس مسأله مهم این است، افرادی که می خواهند با هم ازدواج کنند علاوه بر مسایلی که قبلاً مطرح شده باید در این موارد نیز با هم اتفاق نظر داشته باشند.
ادامه مطلب ...

عشق..(دخترا پسرا بخونید).!!!

عشق و نقش آن: 

  

بله بازهم ماجرای عشق و عاشقی و بررسی آن در  زندگی های آینده: 

 

در کشور ما عشق تعریف خاص خودش را دارد و به جهت محدودیت ها و عرف حاکم بر جامعه معمولا از مسئله ی عاشقی به معنای واقعی آن (از طرف بزرگتران) استقبالی صورت نمی گیرد و حتی گاهی ما شاهد سرازیر شدن انتقادهای بی شماری از جانب خانواده به سمت فرزندان عاشق  خود....هستیم. 

 

اما با این محدودیت ها و آداب و رسوم رایج در جامعه و انتقادها ...چرا جوانان ما عاشق می شوند؟؟؟ و اصلا عاشقی چیست؟؟ 

  

در اصل عده ای معتقد هستند عشق "به وجود آمدنی" است..مانند شعرای ما 

در مقابل این افراد ـ عده ای دیگر نیز معتقدن عشق "آموختنی" است و می گویند اگر آمدنی بود چرا هزاران مقاله و کتاب در باب عشق نوشته شده است! 

 

حال جوانان ما (که خود هم جزئی از انان هستم)..دچار کدام یک از عشق ها هستند؟ 

بسیار مشهود و روشن است جوانان ما وقت زیادی را صرف آموختن عشق نکرده اند و صرفا در یک عشق لحظه ای(شیفته ای) گرفتار شده و به اصطلاح عاشق شده اند.  

 

عشق یک انرژی "مثبت" تلقی می شود. برای همین نیز کسی که در ابتدا عاشق می شود انرژی و انگیزه ای بسیاری برای ادامه دادن راه و تشکیل زندگی دارد. ولی اگر این انرژی مثبت روزی به فرد نرسد چه خواهد شد. مانند:: کودکی که به مادرش وابسته است اما تنها بخاطر یک امکان مثبت مادرش و آنهم ""شیر"" مادر است که اگر لحظه ای نباشد کودک از بین رفتنیست. اما همین کودک در زمان بچگی تمام استفاده خود از شیر مادر می نماید و بنابراین کم کم وابستگی خود را از شیر مادر به مکمل های دیگر سوق می دهد. 

 

پس انسان به عاشق شدن نیاز دارد.(مانند نیاز کودک به شیر). 

مبادله عشق و محبت یکی از نیازهای اصلی ما آدم ها محسوب می شود. ما دوست داریم مورد توجه دیگران باشیم و متقابلا به دیگران توجه کنیم. 

 

حتما تا حال شنیده اید دختر پسری که روزی عاشق یکدیگر بودند به دلیل برخورد به موانع و مشکلات همین دو فرد عاشق از یکدیگر "متنفر" می شوند.  

بله نقطه مقابل ""عشق"".."نفرت" است. حتی می توان گفت کسی که به دیگری نفرت دارد قطعا به او "توجه" دارد.زیرا اگر جلوی تنفر کسی را بگیریم در واقع جلوی "توجه و عشق" او را هم گرفتیم. 

 

رکن دیگر اینکه می توان تشخیص داد کسی عاشق است."دلتنگی" بیش از حد اوست. چه نسبت به معشوق و چه نسبت به آینده. 

کافیست قدری به رفتارهای کسی که عاشق شده است دقت کنید.. متوجه می شوید که "اظطراب".."دلواپسی".."تنش"..در او بسیار مشهود است. 

اگر می خواهید بدانید عاشق هستید یا نه به مثال زیر دقت کنید: 

 

کافیست همین الان به معشوقه خود زنگ بزنی...و اگر او در دسترس نبود یا مشغول بود ..تمام اعصابت بهم میرزه دکمه های تلفن همراه را از جا در می یاری. 

کافی یک پیامک بهش بزنی و تحویل نده....دیوانه می شی. 

کافی یه ربع قبل از اینکه با معشوقت ملاقات کنی یه سری به آیینه بزنی و خودتو نظاره کنی چه می بینی؟؟یک آدم مظطرب....قلب تالاب تولوپ. 

تازه حالا رفتی سر قرار ..بعد از اتمام ساعت قرار و جداشدن...درست پنچ دقیقه بعد از جدا شدن بسیار دلتنگش می شی..با خودت میگی::"ای خدا کی می بینمش". 

 

 ""دانشگاه"" هم که شده مهد تمدن عشق!!! 

برای شما دوست عزیزم یه مژده دارم ..کافیه فقط در یکی از دانشگاه ها قبول شی.. مهم نیست چه دانشگاهی باشه...کجا باشه..پیام نور باشه..آزاد باشه؟ فرقی نمی کنه آخه خداروشکر همه دانشگاه ها از یک قاون عاشقی تبعیت می کنند و آن قانون هم اصل بسیار مهم ""دادن و گرفتن مقاله"" است. 

ما نواع مختلف عشق را داریم از عشق رمانتیک و افلاطونی گرفته تا عشق یک طرفه و عشق ظاهری و.... 

 

که عشق رایج در دانشگاه های ما از نوع عشق "رمانتیک" است.عشق رمانتیک یعنی عشقی که از دو عنصر "جذابیت و صمیمیت" تشکیل شده است. 

 

دوستان گرامی همه اینها را نوشتم تا به سخن اصلی خود برسم. و آن سخن چیزی نیست جزء سخن دکتر علی شریعتی که فرمودند:: 

""دوست داشتن برتر از عشق"" است!!!یعنی چه؟؟ 

 

یعنی اینکه جوان ایرانی...جوان رو به پیشرفت..جوان آگاه ..جوان سرسبز::: این راه عاشقی نیست. در عشق "دلهره" وجود ندارد. "اظطراب" وجود ندارد. " دلتنگی" وجود ندارد."محدویت" وجود ندارد." خشم" وجود ندارد.  

در عشق (بخصوص دختران توجه کنند) ""افسردگی شدید و ناامیدی"" وجود ندارد. 

عاشق مردنی نیست...عشق محدود به یک نفر یک چیزخاص نیست. که اگر آن کس از ما جدا شد...ما پژمردنی شویم. 

 

عشق  ""وابستگی"" نمی شناسد.پس چرا وابسته به شخص نامحدود می شوید چرا زمام زندگی خود را به دست کسی می سپارید که هر وقت دلش خواست شما را ترک کند و اگر هم انسان خوبی بود فقط خواسته خود را تحمیل نماید. 

 

با این اوصاف ""عشق"" وجود ندارد. پس چه چیزیست که وابستگی ندارد دلتنگی ندارد و رو به فزونی و پیشرفت است و فردعلاقه مند هر روز در طی این مسیر فربه تر و شادتر می شود. 

 

خب معلوم است ""دوست داشتن برتر از عشق است"".

روان شناسی عشق

وابستگی آفت ""عشق""

دوست عزیزم تو بیشتر به چه یا کی وابسته ای؟

به پدر؟ مادر؟ همسر؟ فرزند؟ یا شغل ، مدرک ، موقعیت و ثروت؟ یا به سلامتی ات؟ تفکراتت؟ احساساتت؟ یا اعتقاداتت؟ فرقی نمی کنه ، وابستگی یعنی اینکه خودت را به شیئی غیر از اصل خودت ، چنان ببندی که آزادیَت را بگیرد.

انسان نامحدود و البته آزاد آفریده شده است . و همه هستی مسخّر و در اختیار اوست. هیچ چیزی ارزش آن را ندارد تا انسانی را به خود ببندد و وابسته و زندانی خود کند. و همه هستی رشد و ارتقاءاشان در اینست که در خدمت آدمی باشند نه بر عکس. اشرف مخلوقات و سرور کائنات یعنی این.

من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا

من از کجا غم باران و ناودان ز کجا

چرا به عالم اصلی خویش وانروم

دل از کجا و تماشای خاکدان ز کجا

چو خر ندارم و خربنده نیستم ای جان من از کجا غم پالان و کودبان ز کجا

هزارساله گذشتی ز عقل و وهم و گمان از کجا و فشارات بدگمان ز کجا

تو مرغ چارپری تا بر آسمان پری تو از کجا و ره بام و نردبان ز کجا

کسی تو را و تو کس را به بز نمی‌گیری تو از کجا و هیاهای هر شبان ز کجا

هزار نعره ز بالای آسمان آمد تو تن زنی و نجویی که این فغان ز کجا

چو آدمی به یکی مار شد برون ز بهشت میان کژدم و ماران تو را امان ز کجا

دلا دلا به سررشته شو مثل بشنو که آسمان ز کجایست و ریسمان ز کجا

شراب خام بیار و به پختگان درده من از کجا غم هر خام قلتبان ز کجا

شرابخانه درآ و در از درون دربند تو از کجا و بد و نیک مردمان ز کجا

طمع مدار که عمر تو را کران باشد صفات حقی و حق را حد و کران ز کجا

اجل قفس شکند مرغ را نیازارد اجل کجا و پر مرغ جاودان ز کجا

خموش باش که گفتی بسی وکس نشنید که این دهل زچه بام‌ست و این بیان زکجا



حالا وقتی خودت را وابسته به موقعیت یا فردی می کنی ، در واقع خود را از موقعیت برتر و آزادی که داری به جایگاه پَست و محدودی تنزّل داده و گره می زنی. خود را شکننده می کنی. افراد و اشیاء دیگر زوال پذیر و رفتنی اند. شغل ، مدرک ، ثروت ، سلامتی ، احساس و ... ، همه تغییر پذیر و از بین رفتنی اند. و هرکس به آنها وابسته باشد نیز رنج فرسودگی ، تنهایی، جدایی و پست شدن را ناچاراً ، همواره با خود دارد.

و اما عشق

عشق فراتر از هر گونه وابستگی هاست. اگر تو به یک نفر وابسته شدی و بدون او می میری ، نام آن را عشق مگذار. مثل نوزادی که به شیر مادر وابسته است ، اگر شیر مادر نباشد کودک می میرد، چون وابسته است. عشق وابستگی نیست که با نبود معشوق ، فرد مردنی شود. اصلاً معشوقی که اکنون باشد و فردا نباشد ، چگونه می تواند عشق ایجاد کند، صرفاً یک نوع وابستگی می آورد. و صد البته هنگام از بین رفتن هم تاثر و اندوه.

آری عشق همیشه رو به تزاید است. عشق آزاد و رهاست و پیرو آن عاشق و معشوق هم چنین اند. عشق ، عاشق را هر روز فربه تر می کند. شادتر می کند. حرکت عشق فقط رو به جلوست. غم و شادی در عشق واقعی ، مساوی و لذت بخش است. معشوق شکستنی نیست، مردنی نیست، پژمردنی نیست ، بی وفا نیست. لذا عاشق هم به همین صورت پایدار ، قوی و رو به رشد است. و بیت زیر نیز توصیف چنین عشقی است.

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

وابستگی ، انسان را از بی نهایت هستی ، به محدوده ای گره می زند، به مانند چشمی که از این همه رنگ ، فقط رنگ سیاه و سفید را ببیند. مانند این همه اندام آدمی که به هنگام سرطان ، صرفاً یکنوع از سلولهایش شروع به رشد و توده شدن، می نماید. کسی که معتاد به مواد مخدر می شود ، از بی نهایت لذتی که می تواند از تمام اعضاء و جوارح خود ببرد ، صرفاً به یک لذت بسنده می کند، کسی که وابسته به سکس می شود ، از بی نهایت پتانسیل خود ، به لحاظ وابستگی اش ، محروم می ماند. کسی که به یک فرد وابسته می شود ، از تمامی انسانها ، و بی نهایت هستی، فقط یکی را به عنوان مجرای تنفس خود بر می گزیند. کسی که خود را به شغل ، ثروت ، ... ، وابسته می کند، از تمام جنبه های آدمی ، و موفقیت های گوناگون خود چشم پوشی می کند.



به چشم هایمان باید ، یاد بدهیم که از دیدن کوه ، دشت ، آسمان ، دریا ، سبزه ، زمین، ستاره، ماه، خورشید ، انسانها و ... لذت ببرند.

از دستهایمان بخواهیم که مزه نوازش کردن را حس کنند .

گوشهایمان را نجوا کنیم که لذت شنیدن آوای پرندگان ، صدای گرم مادر بزرگ، موسیق باران و خنده های مستانه کودکانه را بشنوند.

با پاهایمان صمیمانه دشت را بدویم ، کوهها را بپیمائیم ، عصای ضعیفان و تکیه نیازمندان شویم.

با زبانمان کلام التیام بخش غمدیدگان شویم و لذت ببریم همانطور که از گفتن جملـــــــــــــه « دوستت دارم » به دلبر ، هیجان زده می شویم.

آری تنفس لذت بخش هوای بهاری ، بوی پائیز و نوازش برف بر صورتمان ، همه و همه میتوانند موجب احساسی باشند که موجب آرامش زندگی در کالبد منجمد و وابسته امان شود و ما را از تک بعدی بودن و چسبندگی به اشیاء و افراد رهایی بخشد.

عشق به مفهوم لذت بردن از همه هستی و هستی آفرین در کمال رهایی و آزادگی است، بدون ترس از دست دادن شی یا فردی خاص.

پس بر دست پینه بسته پدر و بر پیشانی پر چروک مادرت بوسه بزن

گل را ببو، باران را حس کن و آسمان پرستاره را به تماشا بنشین

دست نوازشت را بر سر کودک یتیم بکش و سینه ات را سنگ صبور دوستان کن

گستره آسمان را دلیل کوچکی غمهایت بدان و شرم "پدری خجالت زده از دست خالی در پیش کودکانش" را به خود بیفزا

لایحه علمت را چون نسیم بهاری بین همنوعانت منتشر کن.

روی گشاده و لبخندت را ، ارزانی مردمان خسته از کاری کن، که هنگام غروب در خیابان های شلوغ با چشمانی خواب آلود رو به خانه دارند.

آرامش بخش کسانی باش که با تو مرتبطند. به نوعی که اگر جهان را ترک کنی، شکاف نبودنت را حس کنند. با این وجود دیگران را وابسته به خودت نکن و آنها را مالامال عشق کن. آنها را بزرگتر از آنی بنما که شی یا فردی آنها را به خود وابسته کند.

عشق را از هر کجا شروع کنید به زودی متوجه می شوید بسیار سیار و روان است. و همه آفرینش را در خود جای می دهد. وقتی عشق چنین عظیم و بزرگ است ، پس در انحصار شئی یا شخصی نیست، که آن را از ما بگیرد و ما را تنها بگذارد. همه هستی در وجود ماست ، پس، از دست دادن هیچ چیز ، موجب کاستی در این بی نهایت عشق ما ، نمی شود.

ارزش تو به اندازه آن چیزی است که به آن دل می بندی پس مواظب باش که به کمتر از بی نهایت عشق ، دلبسته نشوی.
 
http://www.hamdardi.com/fa_default.asp?P1N=ContentID&P1V=179&RP=M_content.asp

دختران مسن، پسران جوان، پیوندتان مبارک!

مرد فروشنده، جعبه‌های رنگارنگ کوچک و بزرگی را که حاوی خریدهای زن و مرد بود، به کارگرش می‌دهد تا آنها را بدقت در خودروی شیک و آخرین مدلشان جا بدهد و بعد با چرب‌زبانی خاص خودش رو به زن می‌گوید: «مبارک باشد. یک میلیون و سیصد هزار تومان. البته اصلا قابلتان را ندارد.» زن در حالی که چک‌پول‌های سبزرنگ را می‌شمارد، صدای فروشنده را می‌شنود که رو به مرد جوان می‌گوید: «واقعا مادر دست و دلبازی دارید، قدرشان را بدانید»!

مرد جوان که دیگر مدت‌هاست دیدن نگاه‌های متعجب و پچ‌پچ‌های درگوشی برایش عادی شده، ترجیح می‌دهد به روی خودش نیاورد و سکوت کند مثل همیشه؛ اما باز هم این زن است که بلافاصله با گفتن این‌که: «ایشان همسرم هستند نه پسرم»، فروشنده را از اشتباه درمی‌آورد. برای لحظاتی سکوت بر فضا حاکم می‌شود. فروشنده در حالی که بسختی تعجب خود را پشت لبخند تصنعی‌اش مخفی کرده و نمی‌داند چطور باید سر و ته قضیه را هم بیاورد، می‌گوید: «حالا چه فرقی می‌کند. مهم این است که آدم در ازدواج شانس بیاورد»!

زن و مرد مغازه را ترک می‌کنند. فروشنده همچنان با نگاهی متعجب بدرقه‌شان می‌کند و آنها در حالی دور می‌شوند که ذهن هر کدامشان پر از هزاران اگر و شاید ریز و درشت است که همگی در نهایت به این پرسش می‌رسد: «آیا ما واقعا خوشبختیم؟»

در چند سال اخیر، روند همسریابی و ازدواج جوانان، تغییرات قابل توجهی داشته است که بالاتر بودن سن زوجه نسبت به زوج در ازدواج یکی از این موارد است؛ طوری که در حال حاضر تعداد ازدواج‌هایی که سن زوجه، 10سال تا 20سال بیشتر از زوج است، در 3ماهه اول سال 86 ، 1059 مورد بوده که این رقم در مدت مشابه سال 87 به 1049 مورد رسیده است. آخرین آمار رسمی سازمان ثبت احوال از افزایش ازدواج دختران با پسرانی که چندین سال از آنها کوچک‌ترند، حکایت می‌کند. در 08/2 درصد ازدواج‌های ثبت شده در 3ماهه اول سال 86، سن زوجه 2 سال بیشتر از زوج بوده که این رقم در 3 ماهه اول سال جاری به 17/2 درصد رسیده است. این در حالی است که درصد طلاق همین گروه سنی در 3ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته 17/0 درصد افزایش داشته است.

در 3 ماهه اول سال 1386 حدود 13هزار و286 مورد ازدواج در کشور ثبت شد که سن زوجه بیش از 20 سال بیشتر از زوج بوده که این نوع ازدواج در مدت مشابه سال 87 به 208 مورد معادل 57/57 درصد افزایش یافته است که البته افزایش تعداد ازدواج‌هایی که سن زوج 20 سال بیشتر از زوجه هست نیز در حال افزایش است؛ طوری که در بهار سال 86 حدود 2943‌فقره ازدواج از این دست در کشور ثبت شده که این رقم در 3 ماهه اول سال 87 به 3019 مورد افزایش یافته است. همچنین تعداد طلاق در زنانی که 20 سال از همسران خود بزرگ بوده‌اند، در 3 ماهه اول سال 87 حدود 47 مورد بوده؛ در حالی که این رقم در مدت مشابه سال 86 تنها 35 مورد بوده است.

""عروس هایی مسن تر از داماد"" 

تفاوت‌های زندگی‌های دیروزی و امروزی و شرایط مادی، اجتماعی و روحی و روانی مردمی که در این دوره‌ها زندگی می‌کنند، سنت‌های حاکم بر مقوله ازدواج در هریک از این دوره‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد که ازدواج دختران با پسران کم‌سن و سال‌تر از خودشان یا به عبارت دیگر ازدواج پسران با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان از جمله این پدیده‌های نوظهور در جامعه است که اگرچه هنوز عمومیت پیدا نکرده؛ اما آمارهای به دست آمده از مراجع قانونی همچون سازمان ثبت احوال، گویای این واقعیت است که طی سال‌های اخیر چنین ازدواج‌هایی هرچند با حرکتی آرام؛ اما از روند روبه رشدی در جامعه برخوردار بوده است. امروز کم نیستند دخترانی که در جوانی، تب رفتن به دانشگاه و مستقل شدن در آنها داغ بوده و احساس می‌کردند ازدواج، مانعی بر سر راه پیشرفتشان است، در نتیجه پیشنهادهای ازدواج را رد کرده یا جواب منفی می‌دادند؛ اما اکنون به سنی رسیده‌اند که تنهایی آزارشان می‌دهد و مردان کمتری خواهان ازدواج با آنها هستند، درنتیجه این دختران حاضرند برای خلاص شدن از حرف و حدیث‌های اطرافیان و نگاه جامعه، با پسرانی کوچک‌تر از خودشان ازدواج کنند.

""وقتی پول حرف اول را می زند""

گفتگو با برخی از زوج‌هایی که به این شیوه با یکدیگر ازدواج کرده‌اند، گویای این است که شرایط مناسب مالی و برخورداری از رفاه اقتصادی دختران یا زنان مطلقه، یکی از مهم‌ترین دلایلی است که پسران را ترغیب به ازدواج با چنین دخترانی می‌کند و در واقع موجب می‌شود با وجودی که شرایط سنی چنین مردانی، این امکان را به آنها می‌دهد تا با دخترانی به مراتب کم‌سن و سال‌تر از خودشان نیز ازدواج کنند؛ اما عدم برخورداری از شرایط مالی و شغلی مناسب در پسران موجب می‌شود که به‌رغم تمام مشکلات و نگرش منفی خانواده و جامعه به چنین ازدواج‌هایی تن دهند، اگرچه نمی‌توان با قاطعیت گفت که عشق و علاقه در چنین ازدواج‌هایی جایگاهی ندارد یا هیچ‌گاه عشق و علاقه نمی‌تواند دلیل اصلی چنین پیوندهایی باشد؛ اما نباید تاثیر برخورداری از شرایط و امکانات مناسب مالی و اقتصادی در ازدواج پسران با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان را نادیده گرفت.

دقیقا به همین دلیل است که رفاه بالای مالی، پسران جوان را به سمت زنان مسن‌تر از خود می‌کشاند. زنانی که با مردان کوچک‌تر از خود ازدواج می‌کنند، در حقیقت نه‌تنها نقش همسر بلکه نقش یک مادر را برای همسر جوان خود ایفا می‌کنند و شوهران خود را مانند یک فرزند حمایت و تر‌و‌خشک می‌کنند؛ تنها به این قیمت که در مقابل از حمایت روحی و روانی این مردان به عنوان یک همسر برخوردار شوند؛ این در حالی است که به دلیل سابقه فرهنگی و کلیشه‌های سنتی در مورد این نوع ازدواج‌ها، گاهی زنان مجبور به تحمل فشارها، مشکلات ریز و درشت، حرف و حدیث‌ها و گوشه و کنایه‌های اطرافیان و دوستان شده و به دلیل نوع ازدواجشان مورد اتهام و حتی تمسخر قرار می‌گیرند. البته پسران نیز به عنوان روی دیگر سکه این نوع ازدواج‌ها، طی سال‌های آینده، مشکلات کوچک و بزرگ این نوع ازدواج‌ها را در کنار همسران خود تجربه می‌کنند.

""طرد شدن از طرف خانواده"" 

هرچند در چنین ازدواج‌هایی، پسران به عنوان یک طرف این رابطه به این پیوند زناشویی با هر هدف و بهانه‌ای رضایت دارند؛ اما در این میان بسیاری از خانواده‌ها با این شیوه همسرگزینی فرزندانشان مخالفت کرده و در اکثر موارد این مخالفت‌ها تا جایی پیش می‌رود که پسرشان را از خانواده طرد می‌کنند و این قطع چندساله روابط در نتیجه شکافی عمیق میان خانواده‌ها به وجود می‌آورد. اگرچه نباید و نمی‌توان از برخی عواقب و پیامدهای چنین ازدواج‌هایی غافل شد، از جمله در سال‌هایی نه‌چندان دورتر از آغاز زندگی مشترک این زوجین وقتی مرد جوان در آستانه سی و چند سالگی، خود را در مقابل همسری که بیش از 10 سال از او بزرگ‌تر است، می‌بیند، سرخوردگی شاید کمترین حس ناخوشایندی باشد که سراغ این دسته از مردان می‌آید. وقتی در جمع دوستان و همکاران یا حتی هنگامی که در خیابان کنار همسرشان قدم می‌زنند، همه فکر می‌کنند که این زن مادرش است، نه همسرش!

البته ازدواج پسران با زنان بزرگ‌تر از خود، جامعه را در برابر بحران جدیدی قرار خواهد داد و آن محدود شدن فرصت‌ ازدواج برای دخترانی است که در سن ازدواج قرار دارند.

""انقدرها هم بد نیست"" 

دکتر سیدهادی معتمدی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و مدرس دانشگاه در گفتگو با «جام‌جم» شیوع پدیده ازدواج دختران با پسران کوچک‌تر از خود یا به عبارت دیگر، ازدواج مردانی با دختران سن بالا در جامعه را به حدی نمی‌داند که موجب نگرانی متولیان بحث ازدواج و ایجاد احساس خطر در این زمینه شود؛ چراکه جامعه را همانند موجودی زنده و پویا می‌داند که با قابلیت درک صحیح خلا‡های موجود می‌تواند خود را با شرایط خاص تطبیق دهد و چه بسا در شرایط امروز که برخی دختران به هر دلیل امکان پیدا کردن زوج مناسب خود را نداشته‌اند، پذیرش این امر از سوی جامعه مردان که به ازدواج با دخترانی بزرگ‌تر از خودشان تن دهند، برای جلوگیری از افزایش آمار دختران مجرد در سنین بالا بد نیست؛ اما به شرطی که بدرستی مدیریت شود.
شرایط مناسب مالی دختران یکی از مهم‌ترین دلایلی است که پسران را ترغیب به ازدواج با چنین دخترانی می‌کند

معتمدی در پاسخ به این پرسش
ادامه مطلب ...

روابط زناشویی (40 نکته برای آقایان و خانوم ها)

ایکاش این مطالب زیبا رو گوش میدادیم و عمل میکردیم و ..........
ایکاش!


خانم محترم !1) به شوهرت افتخار کن !
2) کسی را با او مقایسه نکن !
3) اقتدار و غرور او را نشکن !
4) زیبایی او را در عقل او جستجو کن !
5) قناعت پیشه باش !
6) زیباییت را به رخ دیگران نکش !
7) ناز کن اما متکبر نباش !
8) دلبری و فریبایی و طنازی پیشه کن !
9) احساسات زیبایت را با اندیشه ای متین همراه کن !
10) لجبازی نکن که از چشم شوهرت می افتی !
11) تمکین کن تا تاج سرش باشی
!12) پناهگاه شوهرت باش تا فقط به تو پناهنده بشه !
13) زیبایی با سادگی و بی آلایشی برای تو آرامش بخش تر خواهد بود !
14) هوس بازی نکن ولی زیبا دوست باش !
15) اگر آشپزی را خوب نمی دونی حتما یاد بگیر !
16) قبل از رانندگی سازندگی را بیاموز !
17) هیچگاه بدون آرایش مقابل شوهرت نشین !
18) دهانت را مسواک وخوشبو کن !
19) بدنت هیچ وقت بوی عرق نده !
20) لباست بوی غذا ندهد !
21) موقع آشپزی از پیش بند استفاده کن !
22) قبل از شوهرت چشم بر هم نگذار و پیش از او بیدار شو !
23) موی تو یکی از دو زیبایی توست ، ازش مراقبت کن !
24) لبخند قشنگت را در هیچ شرایطی با اخم معاوضه نکن !
25) توی رنج هات معناهای زیبا پیدا کن ! 26)
اگه شوهرت گفت : کسی غیر از من با تو ازدواج نمی کرد ! بگو : پس خیلی باید از تو ممنون باشم
! 27) اگه بهت گفت : دوستت ندارم ! بهش بگو : عوضش من به تو افتخار می کنم !
28) اگه گفت :حوصله تو رو ندارم ! بهش بگو : منم غیر از تو کسی رو ندارم !
29) اگه گفت : از خانواده ات خوشم نمیاد ! بگو : عوضش من خانواده تو رو دوست دارم ! 30) اگه عصبانی شد ! بگو : منو ببخش !
31) گاهی برای مادرشوهرت هدیه بخر!
32) در خواست هاتو با ناز و دلبری برآورده کن !
33) زورگو نباش !
34) سختی کار شوهرت را درک کن !
35) او را در مردم داری کمک کن !
36) وقتی وارد خونه می شه , به پیشوازش برو ! دستشو بگیر ! بِزار روی صورتت !
37) هیچ وقت بهش نگو : تو بی عرضه ای !
38) لباساشو براش اُتو کن که هر وقت خواست عوض کنه معطل نشه !
39) وقتی غذا رو سر سفره می ذاری به او بگو : نمی دونم خوشت میاد یا نه ؟!
40) لحظه به لحظه از خداوند کمک بگیر !



آقای عزیز !1) به همسرت بگو : دوستت دارم !
2) واژه « دوست داشتن » را فقط برای او هزینه کن
!3) همسر تو کریستاله ! مواظب باش او را نشکنی
!4) کاری کن که به تو ایمان بیاره !
5) تو باید تکیه گاه خوبی براش باشی !
6) از عشقت برای او هزینه کن ، نه فقط از ثروتت !
7) زیبایی همسرت را ستایش کن !
8) کارهایی که از توانش بیرونه , به او واگذار نکن !
9) او گل خوشبوی بهاری است ، پژمرده اش نکن !
10) انتظار نداشته باش همسرت مثل تو باشه !
11) با بحث و جدل او را خسته نکن !
12) نسبت به همسرت همیشه وفادار باش!
13) اقتدار و صلابت را جایگزین خشونت کن !
14) همدردی و همدلی او را آرام می کنه !
15) قبل از انتقاد ازش تعریف کن !
16) سربسرش نگذار
!17) اگه به او احترام بذاری , به زندگی امیدوار می شه !
18) اگه آزارش بِدی , از تو متنفر می شه !
19) از دست پختش تعریف کن !
20) نیش او نوشه ، ناراحت نشو !
21) دل او را نشکن !
22) مسخره اش نکن !
23) حسادت او را با تحقیر برنیانگیز !
24) انگشتان ظریف و صدای نازکش می گویند : " با من ستیز مکن ! "25) هر وقت بهت شک کرد ، با صداقت و مهربانی مطمئنش کن !
26) اگه گفت : تو منو دوست نداری ! بلافاصله به او بگو : « به اندازه دنیا دوستت دارم ! » 27) اگه گفت : من بدبختم که با تو ازدواج کردم ! بگو : عوضش من خیلی خوشبختم که با تو ازدواج کردم !
28) اگه گفت : دلم گرفته تو این خونه ! بگو : در اولین فرصت روی دوشم سوارت می کنم تو آسمونا می گردونمت !
29) اگه گفت : تو خیلی بدی ! بگو : عوضش تو خیلی خوبی !
30) اگه ناز کرد ! نازشو به قیمت گرون بخر !
31) اگه گریه کرد ، خیلی دسپاچه نشو ! فقط نوازشش کن
!32) اگه گفت : از دست بچه ها خسته شدم ! بگو : بهت حق می دم ! تو خیلی صبوری ! ازت متشکرم !
33) اگه اخم کرد ! بهش بگو : اخم نکن , زشت می شی !
34) اگه باهات قهر کرد ! بگو : قهرت هم مثل مهرت قشنگه !
35) اگه از مادر و خواهرت شکایت کرد ، فقط شنونده خوبی باش !
36) اگه گفت : من خواستگارای زیادی داشتم ! با لبخند بگو : پس من خیلی آدم خوش شانسی هستم که تو رو به چنگ آوردم
37) اگه گفت : تو زشتی ! بگو عوضش تو خوشگلی !
38) اگه بازم گفت : زشتی ! بهش بگو : زیبایی مرد در عقل اونه !
39) اگه گفت : طلاق می خوام ! حتما به مشاور مراجعه کن !
40) دلآرامی که داری دل در او بند !


منبع::ایران نیوز